با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Excusable

ɪkˈskjuːzəbl ɪkˈskjuːzəbl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
قابل‌بخشش و معافیت، بخشیدنی، معاف‌شدنی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- His tardiness was excusable because his car had broken down.
- تأخیر او موجه بود؛ چون ماشینش خراب شده بود.
- Her behavior toward her grandfather is not excusable.
- رفتار او با پدربزرگش قابل‌بخشش نیست.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد excusable

  1. adjective allowable
    Synonyms: all right, condonable, defensible, exculpatory, explainable, fair, forgivable, justifiable, minor, moderate, not too bad, okay, pardonable, passable, permissible, plausible, reasonable, remittable, reprievable, slight, specious, temperate, tenable, trivial, understandable, venial, vindicable, vindicatory, warrantable, within limits
    Antonyms: blameable, inexcusable, unallowable, unforgivable, unjustifiable

لغات هم‌خانواده excusable

ارجاع به لغت excusable

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «excusable» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/excusable

لغات نزدیک excusable

پیشنهاد بهبود معانی