قابلبخشش و معافیت، بخشیدنی، معافشدنی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
His tardiness was excusable because his car had broken down.
تأخیر او موجه بود؛ چون ماشینش خراب شده بود.
Her behavior toward her grandfather is not excusable.
رفتار او با پدربزرگش قابلبخشش نیست.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «excusable» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/excusable