امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Neurotic

nʊˈrɑːt̬ɪk njʊˈrɒtɪk
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective
آدم عصبانی، دچار اختلال عصبی، وابسته به روان‌رنجوری یا تباهی، روان‌رنجور، نژند

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- neurotics who turn simple daily tasks into rituals.
- روان‌رنجورانی که کارهای ساده‌ی روزانه را تبدیل به تشریفات می‌کنند.
- He seems a neurotic man.
- او مردی روان رنجور به نظر می‌رسد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد neurotic

  1. adjective mentally maladjusted
    Synonyms:
    aberrant abnormal anxious basket case bundle of nerves choked clutched compulsive deviant disordered disoriented distraught disturbed erratic hung up hysteric inhibited manic nervous nervous wreck obsessive overwrought psychoneurotic unhealthy unstable upset uptight wired
    Antonyms:
    adjusted balanced sane stable

ارجاع به لغت neurotic

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «neurotic» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/neurotic

لغات نزدیک neurotic

پیشنهاد بهبود معانی