جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.
خرید اشتراک یکساله با ٪۳۱ تخفیف
خرید اشتراک یکساله با ٪۳۱ تخفیف
خرید
فهرست
فهرست
ورود یا ثبتنام
دیکشنری
مترجم
AI
نرمافزارها
نرمافزار اندروید
مشاهده
نرمافزار آیاواس
مشاهده
افزونهی کروم
مشاهده
تماس با ما
دربارهی ما
خرید اشتراک
وبلاگ
لغات من
الف
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
لیست الفبای فارسی: حرف "ب" (صفحه 13)
بدخویی
بدخیم
بدخیمی
بددهن
بدذات
بدر
بدر بردن جان
بدر ماه
بدربردن کالا
بدربری
بدرد خور
بدرد نخور
بدرد نخوردن
بدرسانی
بدرفتار
بدرفتار کردن
بدرفتاری
بدرفتاری کردن
بدرفتاری کردن با
بدرقه
بدرقه کردن
بدرقه کسی رفتن
بدرگه
بدرندش
بدرنگ کردن
بدرنگ و پف کردگی
بدرنگ و ناسالم
بدروحیه کردن
بدرود
بدرود گفتن
بدرودگوی
بدرودگویی
بدرودی
بدره
بدریخت
بدریخت شدن
بدریخت کردن
بدریختی
بدزبانی
بدزبانی کردن
بدساخت
بدساختی
بدست آوردن ارث
بدست آوردن با ترفند
بدست آوردن دوباره توپ
بدست آوردنی
بدست آورنده
بدست آوری
بدست نیاوردنی
بدسرشت
بدسرشتی
بدسگال
بدسگالانه
بدسگالی
بدسلیقگی در رفتار
بدسلیقگی در لباس پوشیدن
بدسلیقه
بدسیرت
بدسیما
بدشانس
بدشانسی
بدشدگی
بدشکل کردن
بدشکلی
بدشگون
بدشگون بودن
بدشگونی
بدشهرت
بدطالع
بدطینتی
بدعت
بدعت آمیز
بدعت گذار
بدعت گذاردن
بدعت گذاری
بدعت گذاشتن
بدعکس
بدعنق
بدعنقی
بدعهد
بدعهدی
بدعهدی کردن
بدفرجام
بدفهمیدن
بدقلق
بدقلقی
بدقمر
بدقواره
بدقواره بودن
بدقواره حرکت کردن
بدقواره راه رفتن
بدقواره کردن
بدقول
بدقولی
بدقولی کردن
بدقیافه
بدکار
بدکاربرد
بدکاری
بدکردار
بدکرداری
بدگزین
بدگمان
بدگمان بودن
بدگمان شدن
بدگمان کننده
بدگمان گر
بدگمانی
بدگواری
بدگوهر
بدگویی
بدگویی کردن
بدگویی کردن از
بدل
بدل چینی
بدل سازی
بدل سازی کردن
بدل سنا
بدل ما یتحلل
بدلباسی
بدلگام
بدلگامی اسب
بدلگامی کردن
بدلی
بدمزه
بدمزه شده
بدمنشانه
بدمنشی
بدمنظر
بدمینتون
بدن
بدن انسان
بدن پیچ
بدن خود را خم کردن
بدن را تکه تکه کردن
بدن ساز
بدن سازی
بدن شناسی
بدن نما
بدنام
بدنام سازی
بدنام کردن
بدنام کننده
بدنامی
بدنما
بدنویسی
بدنه
بدنه اتومبیل و طرح و شکل آن
بدنه پیستون
بدنه تیر
بدنه چاه
بدنه کشتی
بدنه کشتی از کار افتاده
بدنه مته
بدنه مجسمه
بدنه هواپیما
بدنهاد
بدنهادی
بدنی
بدنیت
بدو
بدوخوب
بدون
بدون آب
بدون آمادگی
بدون آمادگی قبلی
بدون آیش کاشتن
بدون آینده روشن
بدون اثاثیه
بدون احساس
بدون احساس مسئولیت
بدون ارتباط
بدون ارزش قانونی
بدون استثنا
بدون اطلاع
بدون افتخار
بدون امتیاز
بدون امکان موفقیت
بدون ایمنی
بدون اینکه
بدون باخت
بدون برد
بدون برنامه
بدون بریدگی
بدون بلیط وارد شدن
بدون پرده پوشی
بدون پشت
بدون پشتی
بدون پیش اندیشی
بدون پیش داوری
بدون تاریخ
بدون تبعیض
بدون تدارک قبلی
بدون ترتیب
بدون تردید
بدون تزلزل
بدون تشریفات
بدون تعمق و تفکر
بدون تمرین اجرا کردن
بدون توجه
بدون تهیه وتدارک
بدون جانشین
بدون جلب توجه
بدون حساب و کتاب رشد کردن
بدون خال آتو
بدون خم به ابرو آوردن
بدون خودداری
بدون خونریزی
بدون داغ مالکیت
بدون دعوت وارد شدن
بدون دلبستگی
بدون دلواپسی
بدون دلیل
بدون دودلی
بدون دید انتقادی
بدون دیده شدن
بدون ذکر زمان
بدون راننده
بدون رگه
بدون ریش و سبیل
بدون سابقه
بدون سرنشین
بدون سیم
بدون شتابزدگی
بدون شک
بدون شک و تردید
بدون شکست
بدون شور و غور
بدون صدمه
بدون عجله
بدون علامت تجارتی
بدون علت
بدون علف هرزه
بدون عمد
بدون عنوان سلطنتی
بدون قدرت اجرایی
بدون قلمبه سلمبگی
بدون قیدوشرط
بدون کامیابی
بدون لاونعم
بدون مارک
بدون محاکمه کشتن
بدون محاکمه مجازات کردن
بدون محدودیت
بدون محرک
بدون مخالفت
بدون مدرک
بدون مزاحمت
بدون مشورت
بدون معطلی
بدون مفر
بدون مکث
بدون ملاحظه
بدون نتیجه قطعی
بدون نشانه
بدون نقش و نگار
بدون نقطه ضعف
بدون نگرانی
بدون نمک و ادویه
بدون نوک
بدون نوک تیز
بدون هدف حرکت کردن
بدون هوا
بدوی
بدویت
بده
بده و بستان
بده و بگیر کردن
بدهکار
بدهکار بودن
بدهکار فراری
بدهکار کردن
بدهکاری
بدهی
بدهی پس افتاده
بدهی داشتن
بدهی سوخت شده
بدهی نکول شده
بدهی ها
بدهی های دولت مرکزی
بدی
بدی خاک
بدی زیاد
بدی فاحش
بدی کردن
بدیع
بدیع الجمال
بدیع شمایل
بدیعی
بدیل
بدیمن
بدیمن بودن
بدین
بدین ترتیب
بدین دلیل
بدین صورت
بدین طریق
بدین غایت
بدین گونه
بدین معنی که
‹
1
2
...
10
11
12
13
14
15
16
...
39
40
›
لغات تصادفی
اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!
zaftig
yup
yuk
yourself
yep
wreckage
wreak havoc
wormy
workbench
woeful
woe
within
why not
we
WBU
تراس
بیماری
تلویزیون
جبران کردن
دنده
دخترعمه
دقیق
دیوانه
تختخواب
زالزالک
رعایت کردن
زگیل
سال کبیسه
سرب
سرنگ