جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.
خرید اشتراک یکساله با ٪۳۱ تخفیف
خرید اشتراک یکساله با ٪۳۱ تخفیف
خرید
فهرست
فهرست
ورود یا ثبتنام
دیکشنری
مترجم
AI
نرمافزارها
نرمافزار اندروید
مشاهده
نرمافزار آیاواس
مشاهده
افزونهی کروم
مشاهده
تماس با ما
دربارهی ما
خرید اشتراک
وبلاگ
لغات من
الف
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
لیست الفبای فارسی: حرف "ب" (صفحه 10)
بام ساز
بام شیروانی
بام غلتان
بام گالی پوش
بام متکی
بام یک سویه
بام یک شیب دار
بامب
بامب بامب کردن
بامبو
بامبول
بامبول زدن
بامبی صدا کردن
بامپوش
بامپوش کردن
بامحبت
بامداد
بامداد خوش
بامدادان
بامدادها
بامردانگی
بامروت
بامزگی
بامزه
بامسمی
بامعنا
بامگاه
بامن غرض دارد
بامنظور
بامه
بامهر
بامیانگیر
بامیل و رغبت
بامیه
بان
باناشیگری و بدی انجام دادن
باناموس
بانتو
بانتویایی
بانجو
بانجو نواز
باند
باند تبهکاران
باند خصوصی رادیو
باند شهروندان رادیو
باند فرود و پرواز
باند فرودگاه
باند موج
باند موقت
بانداژ
باندبازی
باندپیچی
باندپیچی شده
باندپیچی کردن
باندرول
باندرول مالیاتی
بانژو
بانفرت
بانفوذ
بانک
بانک استقراضی
بانک بازرگانی
بانک پس انداز
بانک پس انداز و مسکن
بانک تعاونی
بانک جهانی
بانک خودکار
بانک خون
بانک داده ها
بانک دار
بانک دزدی
بانک دولتی
بانک ملی
بانکدار
بانکداری
بانکوک
بانکه
بانگ
بانگ آمیز
بانگ در آوردن
بانگ زدن
بانگ و فریاد
بانمک
بانو
بانو وار
بانوان
بانوی قصر
بانوی قلعه
بانوی محترم
بانی
بانی امور بازرگانی
بانی بودن
بانی خیر
بانی دوم شدن
بانی شدن
بانی مسابقه ورزشی
بانی مشترک
بانیکوکاری
باواریا
باواسطه
باوجود
باود
باور
باور داشت
باور داشتن
باور کانادایی
باور کردن
باور کردنی
باور نکردن
باورپذیر
باورپذیری
باورم نیست
باورنکردنی
باورهای اخلاقی
باوفا
باوفایی
باوقار
باولع خوردن
باه
باهار
باهاری
باهاما
باهر
باهم
باهم جور نبودن
باهم خواندن
باهم صلح دادن
باهم قافیه شدن
باهمدیگر
باهنر
باهو
باهوده
باهوش
باهوش شدن
باهوش کردن
باهوش و استعداد
باهوشا
باهوشی
بای بای
بایا
بایاندن
بایت
باید
بایر
بایر بودن
بایژه ای
بایست
بایستگی
بایستن
بایستنی
بایسته
بایسته بودن
بایسته کردن
بایسته ها
بایسون
بایع
بایقوش
بایکار
بایکوت
بایگان
بایگانی
بایگانی راکد
بایگانی شده
بایگانی کردن
بایگانی کردنی
بایگانی کل
باینری
بایو
ببخشید
ببر
ببر بوغ
ببر بیان
ببر کاغذی
ببر ماده
ببر مانند
ببرو بسوز
ببو
بپا
بپای امتحانات
بپای کافه و کاباره
بت
بت اقوام سامی
بت پرست
بت پرستانه
بت پرستی
بت ساختن از
بت سازی
بت شکنی
بت واره
بت واره ساختن
بت واره گرایی
بتان روژ
بتانه
بتانه سربی
بتاوی
بتخانه
بتر
بترک
بتکدار
بتل
بتن
بتن آرمه
بتن ساز
بتو
بتودار
بتورات
بتون
بتون پیش تنیده
بتون پیش فشرده
بتون ریختن
بتون مسلح
بتونه
بتونه زدن
بتونه کاری کردن
بتونه مال
بتونی
بتونی کردن
بته
بته آزالیا
بته برنج
بته چای
بته خار
بته خاردار
بته زار
بته سیب زمینی
بته قهوه
بته کدو
بته گل رز
بته گل محمدی
بته گوجه فرنگی
بته مانند
بته مرده
بته نخود
بته هویج
بتهوون
بتی چلی
بثور
بثور پوستی
بثورات
بثورات سلی
بثورات گوشتی
بجا
بجا آوردن
بجا بودن
بجا گذاشتن
بجا نمودار کردن
بجان کسی افتادن
بجز
بجمال
بجنب!
بجول
بچ
بچاپ وبرو
بچشم
بچگان
بچگانه
بچگی
بچه
بچه آوردن
بچه آوری
بچه آهو
بچه انداختن
بچه باز
بچه بازی
بچه بازی درآوردن
بچه بازی کردن
بچه بغل
بچه بی ادب
بچه بی سرپرست و بی ادب
بچه پایی کردن
بچه پررو
بچه پرنده
بچه پس انداختن
بچه پسر
بچه تخس
بچه تولید کردن
بچه جغد
بچه جن
بچه حلزون
بچه حلزون ها
بچه حیوان
بچه خرس
بچه خرگوش
بچه خوره
بچه خوک
بچه خوک تازه از شیر گرفته
بچه دار
بچه داری
بچه دان
بچه دزدیدن
بچه دوساله
بچه زا
بچه زایی کردن
بچه ژنده پوش
بچه سانی
بچه سر زا رفته
بچه سرراهی
بچه سرکه
بچه سیل
بچه شاخ
‹
1
2
...
7
8
9
10
11
12
13
...
39
40
›
لغات تصادفی
اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!
zaftig
yup
yuk
yourself
yep
wreckage
wreak havoc
wormy
workbench
woeful
woe
within
why not
we
WBU
تراس
بیماری
تلویزیون
جبران کردن
دنده
دخترعمه
دقیق
دیوانه
تختخواب
زالزالک
رعایت کردن
زگیل
سال کبیسه
سرب
سرنگ