جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.
با خرید اشتراک یکسالهی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!
دریافت هدیه
فهرست
فهرست
ورود یا ثبتنام
دیکشنری
مترجم
AI
نرمافزارها
نرمافزار اندروید
مشاهده
نرمافزار آیاواس
مشاهده
افزونهی کروم
مشاهده
راهنما
تماس با ما
دربارهی ما
خرید اشتراک
وبلاگ
لغات من
الف
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
لیست الفبای فارسی: حرف "د" (صفحه 14)
دریاچه انتاریو
دریاچه ایری
دریاچه بزرگ
دریاچه پشت سد
دریاچه تشتکی
دریاچه سالت لیک
دریاچه شناسی
دریاچه کوچک
دریاچه کوچه
دریاچه مانی توبا
دریاچه مرجانی
دریاچه وان
دریاچه های پنجگانه آمریکا
دریادار
دریادانی
دریاراه
دریارو
دریازاد
دریازدگی
دریازن
دریازی
دریاسالار
دریافت
دریافت تصویر
دریافت صدا
دریافت فکری
دریافت کردن
دریافت کردنی
دریافت کننده
دریافت کننده پول
دریافت کننده توپ
دریافت کننده چک
دریافت کننده حقوق بازنشستگی
دریافت کننده دستمزد
دریافت کننده زمین دولتی
دریافت نکردن
دریافتگر
دریافتن
دریافتن از روی شم
دریافتن از روی غریزه
دریافتن با ولع
دریافتن در فکر خود
دریافتنی
دریافتنی به سختی
دریافتی
دریافتی ماهیانه
دریافتی ها
دریاکنار
دریاکناری
دریاگرد
دریاگرفتگی
دریامرد
دریانورد
دریانوردی
دریانوردی با قایق تفریحی
دریانوردی با کشتی خصوصی
دریای آدریاتیک
دریای آزاد
دریای اژه
دریای ایرلند
دریای باریک میان دو خشکی
دریای بالتیک
دریای برینگ
دریای پر جزیره
دریای پرجزیره
دریای جلیله
دریای جنوب چین
دریای خزر
دریای روم
دریای زرد
دریای ژاپن
دریای سرخ
دریای سفید
دریای سیاه
دریای علم
دریای عمان
دریای قلزم
دریای مانش
دریای محیط
دریای مدیترانه
دریای مرمره
دریای نیل
دریایی
دریبل
دریبل کردن
دریبل کننده
دریچه
دریچه آب بند
دریچه آدم رو
دریچه اطمینان
دریچه ای
دریچه باجه
دریچه بشکه
دریچه تنظیم آب
دریچه خوابیده در سقف
دریچه خوابیده در کف
دریچه سد
دریچه کنترل گاز و هوا
دریچه نای
دریچه هوا
دریدگی
دریدگی پارچه و جامه
دریدگی دهان
دریدن
دریدن با چنگال
دریدن با شاخ زنی
دریدن به طور ناهموار
دریدن دیواره کشتی برای غرق عمدی آن
دریده
دریغ
دریغ آور
دریغ انگیز
دریغ خوردن
دریغ داشتن
دریغ داشتن از
دریغ کردن
دریغ گفتن
دریغ مند
دریغا
دریغا!
دریغیدن
دریک
دریک جا متمرکز شدن
دریک جا متمرکز کردن
دریک زمان روی دادن
دریک سطح
دریک لتی
دریل فشاری
دریمی
درینجر
درینگ
دریوزگی
دریوزگی کردن
دریوزه گر
دزد
دزد احشام
دزد ادبی
دزد تفریحی ماشین
دزد خانه
دزد دریایی
دزد روباه صفت
دزد ریگ
دزد سر گردنه
دزد صفت
دزد کامپیوتر
دزد کتک زن
دزد گاو صندوق
دزد مانند
دزد مسلح
دزد مسلک
دزد مغازه
دزد نگاه
دزد نهانکار
دزد وار
دزدانه
دزدانه عملی را انجام دادن
دزدانه نظر افکندن
دزدبازار
دزدکی
دزدکی حرکت کردن
دزدکی گام برداشتن
دزدکی نگاه کردن
دزدکی نگریستن
دزدکی وارد شدن
دزدگاه
دزدگیر
دزدی
دزدی ادبی
دزدی ادبی کردن
دزدی از گاو صندوق
دزدی انتشاراتی
دزدی انتشاراتی کردن
دزدی بیمارگون
دزدی داخلی
دزدی دریایی
دزدی دریایی کردن
دزدی کردن
دزدی کردن در مغازه
دزدی مسلحانه
دزدیدن
دزدیدن اسب و گاو
دزدیده
دزدیده شده از منابع مختلف
دژ
دژ آشفته
دژ آگاهی
دژ آوا
دژ پیهی
دژ چوبی
دژ دارای توپخانه
دژ روان کردن روحیه
دژ سخن
دژ کاربری کردن
دژ مرکزی شهر مسکو
دژ-
دژبازگو
دژبان
دژبان پادگان
دژبانی
دژبانی کردن
دژپران
دژپیه
دژخویی
دژخیم
دژدمه
دژدیس
دژروانی
دژرهی
دژسازی کردن
دژفرنود
دژکار
دژکاری
دژکام
دژکنش
دژکوب
دژلاخی
دژم
دژم شدن
دژمان
دژمان شدن
دژمانی
دژمناکی
دژمی
دژوان
دژی
دسامبر
دست
دست آخر
دست آموز
دست آویز
دست ابزار
دست از پایداری کشیدن
دست از کار کشیدن
دست افزار
دست افشار
دست افشان
دست افشانی
دست انداختن
دست انداختن به طور دوستانه
دست انداختنی
دست انداز
دست انداز هوایی
دست اندازی
دست اندازی به حقوق دیگران
دست اندازی کردن
دست اندرکار
دست اندرکار کردن
دست اندرکار معاملات سیاسی
دست اول
دست ایست
دست باز
دست بالا
دست بالاکردن
دست برد
دست برداشتن
دست بردن
دست بردن به طرف چیزی
دست بردن در چیزی به منظور تقلب
دست برقضا
دست برنده
دست بسته بردن
دست بسته کردن
دست بگیر
دست به بالا
دست به حمله متقابل زدن
دست به دامان
دست به دامان شدن
دست به دامانی
دست به دامن کسی شدن
دست به دست گشتن
دست به دست هم دادن
دست به دهن
دست به سر کردن
دست به سرکردن
دست به سینه
دست به عصا
دست به عصارفتن
دست به عنوان نشان وعده
دست به قمار زدن
دست به کار
دست به کار به
دست به کار شدن
دست به کارشدن
دست به کمر زده و آرنج ها باز
دست به گریبان
دست به گریبان بودن
دست به گریبان شدن
دست به نشان قول و قرار
دست به یخه شدگی
دست به یقه شدن
دست به یقه شدن با کسی
دست به یکی کردن
دست پخت
دست پرورده
دست پناه
دست تکان دادن
دست تنگ
دست تنگی
دست تنها
دست چپ
‹
1
2
...
11
12
13
14
15
16
17
...
25
26
›
لغات تصادفی
اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!
حاشاپذیر
حرف ربط همپایه
حرق
حرکت کردن با زحمت
حرکت کردن باخشونت
حساب شدنی
حشیشه البرق
حفظ کردن از حرارت
حق الامتیاز نفت
حق به جانب کردن
حقیرشماری
حلقاویز کردن
حلقه پیستون
حمام کردن
حمله متقابل
حوزه فرعی
حکم اتهام
حکم تملک موقت
حکم کردن از پیش
حکمت ارسطو
حیران کردن
حیفا
حیوان ابرش
حیوانی کردن
حلقه زینتی
حس باصره
حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی