جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.
خرید اشتراک یکساله با ٪۳۱ تخفیف
خرید اشتراک یکساله با ٪۳۱ تخفیف
خرید
فهرست
فهرست
ورود یا ثبتنام
دیکشنری
مترجم
AI
نرمافزارها
نرمافزار اندروید
مشاهده
نرمافزار آیاواس
مشاهده
افزونهی کروم
مشاهده
تماس با ما
دربارهی ما
خرید اشتراک
وبلاگ
لغات من
الف
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
لیست الفبای فارسی: حرف "د" (صفحه 14)
دریغ انگیز
دریغ خوردن
دریغ داشتن
دریغ داشتن از
دریغ کردن
دریغ گفتن
دریغ مند
دریغا
دریغا!
دریغیدن
دریک
دریک جا متمرکز شدن
دریک جا متمرکز کردن
دریک زمان روی دادن
دریک سطح
دریک لتی
دریل فشاری
دریمی
درینجر
درینگ
دریوزگی
دریوزگی کردن
دریوزه گر
دزد
دزد احشام
دزد ادبی
دزد تفریحی ماشین
دزد خانه
دزد دریایی
دزد روباه صفت
دزد ریگ
دزد سر گردنه
دزد صفت
دزد کامپیوتر
دزد کتک زن
دزد گاو صندوق
دزد مانند
دزد مسلح
دزد مسلک
دزد مغازه
دزد نگاه
دزد نهانکار
دزد وار
دزدانه
دزدانه عملی را انجام دادن
دزدانه نظر افکندن
دزدبازار
دزدکی
دزدکی حرکت کردن
دزدکی گام برداشتن
دزدکی نگاه کردن
دزدکی نگریستن
دزدکی وارد شدن
دزدگاه
دزدگیر
دزدی
دزدی ادبی
دزدی ادبی کردن
دزدی از گاو صندوق
دزدی انتشاراتی
دزدی انتشاراتی کردن
دزدی بیمارگون
دزدی داخلی
دزدی دریایی
دزدی دریایی کردن
دزدی کردن
دزدی کردن در مغازه
دزدی مسلحانه
دزدیدن
دزدیدن اسب و گاو
دزدیده
دزدیده شده از منابع مختلف
دژ
دژ آشفته
دژ آگاهی
دژ آوا
دژ پیهی
دژ چوبی
دژ دارای توپخانه
دژ روان کردن روحیه
دژ سخن
دژ کاربری کردن
دژ مرکزی شهر مسکو
دژ-
دژبازگو
دژبان
دژبان پادگان
دژبانی
دژبانی کردن
دژپران
دژپیه
دژخویی
دژخیم
دژدمه
دژدیس
دژروانی
دژرهی
دژسازی کردن
دژفرنود
دژکار
دژکاری
دژکام
دژکنش
دژکوب
دژلاخی
دژم
دژم شدن
دژمان
دژمان شدن
دژمانی
دژمناکی
دژمی
دژوان
دژی
دسامبر
دست
دست آخر
دست آموز
دست آویز
دست ابزار
دست از پایداری کشیدن
دست از کار کشیدن
دست افزار
دست افشار
دست افشان
دست افشانی
دست انداختن
دست انداختن به طور دوستانه
دست انداختنی
دست انداز
دست انداز هوایی
دست اندازی
دست اندازی به حقوق دیگران
دست اندازی کردن
دست اندرکار
دست اندرکار کردن
دست اندرکار معاملات سیاسی
دست اول
دست ایست
دست باز
دست بالا
دست بالاکردن
دست برد
دست برداشتن
دست بردن
دست بردن به طرف چیزی
دست برقضا
دست برنده
دست بسته بردن
دست بسته کردن
دست بگیر
دست به بالا
دست به حمله متقابل زدن
دست به دامان
دست به دامان شدن
دست به دامانی
دست به دامن کسی شدن
دست به دست گشتن
دست به دست هم دادن
دست به دهن
دست به سر کردن
دست به سرکردن
دست به سینه
دست به عصا
دست به عصارفتن
دست به عنوان نشان وعده
دست به قمار زدن
دست به کار
دست به کار به
دست به کار شدن
دست به کارشدن
دست به کمر زده و آرنج ها باز
دست به گریبان
دست به گریبان بودن
دست به گریبان شدن
دست به نشان قول و قرار
دست به یخه شدگی
دست به یقه شدن
دست به یقه شدن با کسی
دست به یکی کردن
دست پخت
دست پرورده
دست پناه
دست تکان دادن
دست تنگ
دست تنگی
دست تنها
دست چپ
دست چپی
دست خالی
دست خر
دست خوردن
دست خورده
دست دادن
دست دادن با کسی
دست داشتن در
دست دانی
دست درازکردن
دست درازی
دست درازی کردن
دست دوز
دست دوستی دادن
دست دوم
دست راست
دست راست بروید
دست راستی
دست زدن
دست زدن با خشونت به
دست زدن با محبت و نرمی
دست زدن با ناشی گری به
دست زدن به
دست زدن و تحسین
دست زنی
دست ساخت
دست ساخت بنا
دست ساخت کردن
دست ساز
دست ساز کردن
دست سنگین
دست سودن
دست ش شیره ایست
دست شکسته
دست شمادردنکند
دست شویی
دست فروش مواد مخدر
دست فروشی کردن موادمخدر
دست فول
دست قلیج
دست کردن
دست کسی را خواندن
دست کسی را نگرفتن
دست کشی
دست کشیدن
دست کشیدن از
دست کشیدن از عادت و عقیده
دست کشیدن با سوگند از
دست کم
دست کم گرفتن
دست کم گیری
دست گرم کن
دست گزین کردن
دست مالی کردن
دست مالیدن
دست مالیدن به
دست مریزاد!
دست نخوردگی
دست نخورده
دست نزدنی
دست نشاندگی
دست نشانده
دست نگاه داشتن
دست نوشته
دست نوشته ای
دست نوشته خود نویسنده
دست نوشته روی پوست
دست نوشته قدیمی
دست نویس
دست نویسی
دست نیافتنی
دست و بال کسی را باز کردن
دست و بال کسی را بستن
دست و پا
دست و پا بسته
دست و پا چلف
دست و پا چلفت
دست و پا زدن
دست و پا زننده
دست و پا کردن
دست و پا کردن با زحمت
دست و پا گیر
دست و پا گیر شدن
دست و پاگیر
دست و پای خود را گم کردن
دست و پنجه نرم کردن
دست و دل باز
دست و دل بازی
دست و دل پاک
دست و دل پاکی
دست و شانه
دست وار
دست وپاچلفتی
دست ور کردن
دست ور کردن به
دست ورز
دست ورزگری
دست ورزی
دست ورزی کردن
دست ها
دست ها و پاها
دست های پر با
دست یاز
دست یازی
دست یازی به مقدسات
دست یازی شنیع کردن
دست یازی کردن
دست یازی نشده
دست یازی و ماچ کردن
دست یازیدن
دست یافت
دست یافتن
‹
1
2
...
11
12
13
14
15
16
17
...
25
26
›
لغات تصادفی
اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!
despite
deterrence
draw attention to
dysfunctional family
ebullience
eatable
coke
easter
educationist
eerie silence
contextualize
egregious
ridiculous
active
kir
اشانتیون
امپراطور
ارمغان
برنا
برداشتن
برقرار
بدنسازی
انقراض
محرم
انزوا
انصراف
محل کار
انقباض
اندیشه
محله