جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.
امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن
فهرست
فهرست
ورود یا ثبتنام
دیکشنری
مترجم
AI
نرمافزارها
نرمافزار اندروید
مشاهده
نرمافزار آیاواس
مشاهده
افزونهی کروم
مشاهده
راهنما
تماس با ما
دربارهی ما
خرید اشتراک
وبلاگ
لغات من
الف
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
لیست الفبای فارسی: حرف "ر" (صفحه 2)
رامشگران
رامشگری
رامشی
رامکا
رامگا
رامگان
رامگانی
رامندی
رامه ای
رامه پرستی
رامه سنجی
رامه شناس
رامه شناسی
رامی
ران
ران گاو
ران گشایی
ران نمک زده خوک
راند
راندپذیر
راندمان
راندن
راندن از جایی با فشار
راندن از خود
راندن با آب
راندن با باد
راندن با تهدید
راندن با تیراندازی
راندن با دود
راندن با سکه زدن
راندن با صدا و شدت زیاد
راندن با ضربه
راندن با فشار
راندن با فشار دادن به جلو
راندن با فشار هوا
راندن به سرعت
راندن توپ به درون سوراخ با یک ضربه
راندن جانور از لانه خود برای شکار
راندن جانور از نهانگاه خود برای شکار
راندن خودرو در جاده برای امتحان آن
راندن خون
راندن دوچرخه
راندن دوچرخه بدون پا زدن
راندن روی چرخ عقب
راندن قایق با پارو
راندن قایق با چوبدستی
راندن کشتی به طرف چپ
راندن گله وار
راندنی
رانده
رانده شدن
رانده شدن با آب
رانده شدن با باد
رانده شدن در اثر باد
رانده شدن در اثر جریان آب
رانده شده
رانده کردن در اثر باد
رانده کردن در اثر جریان آب
رانده وو
راندی
رانش
رانش فورانی
رانش گر
رانشگر
رانشگر دستگاه انتقال نیرو
رانشی
رانکا
رانکی
رانندگی
رانندگی به صورت سپر به سپر
رانندگی در حال مستی
رانندگی کردن
راننده
راننده از خود راضی
راننده اسکال
راننده تاکسی
راننده تحت آموزش
راننده دوچرخه و موتورسیکلت
راننده قایق
راننده کامیون
راننده کشتی
راننده گرمتاز
راننده لوکوموتیو برقی
راننده هات راد
رانه
رانی
راوک
راولپیندی
راوی
راوید
راویولی
راه
راه آب
راه آب برای آب های زائد سد
راه آب در آسیاب
راه آزمون
راه آسان
راه آسفالته
راه آهن
راه آهن تک ریلی
راه آهن زیر زمینی
راه آهن زیرزمینی
راه آهن سازی
راه آهن فراز
راه آهن ملی آمریکا
راه آهن و مخلفات آن
راه آهن هوایی
راه اتومبیل رو
راه اختصاصی
راه اسب رو
راه اصلی
راه افتادن
راه انحرافی
راه انداختن
راه انداختن کاسبی
راه انداختن موتور
راه انداز
راه انداز در موتورهای درون سوز
راه اندازی
راه ایجاد کردن در اثر کثرت آمد و شد
راه باج
راه باریک
راه باز کردن
راه باز کردن با سختی
راه باز کردن با شانه
راه بازرگانی
راه بردار
راه بردن
راه بستن بر
راه بند
راه بندان
راه بندان شدن
راه بندان کردن
راه بندان کردن آبراه
راه بندان کردن گذرگاه
راه بندی کردن در خیابان ها
راه بینابین
راه پرشیب
راه پله
راه پیما
راه پیمودن
راه تجاری
راه جلو دروازه
راه جنگلی
راه حسی
راه حل
راه حل پیدا کردن
راه حل نهایی
راه حیاتی
راه خروج
راه خروجی
راه خود را بازکردن
راه خویش را پیش گرفتن
راه دادن
راه داشتن دو یا چند اتاق به هم
راه دخول
راه در باغ ها و پارک ها
راه درب دار
راه دریایی
راه دور
راه دیگر
راه را نشان دادن
راه راست
راه راه
راه راه باریک
راه راه شدن
راه راه کردن
راه رساندن خبر
راه رساندن کالا
راه رسیدن به چیزی
راه رفتن
راه رفتن از میان برف
راه رفتن از میان گل و لای
راه رفتن با بی فکری و بی دقتی
راه رفتن با تنبلی
راه رفتن با زحمت
راه رفتن با سختی
راه رفتن با صدای ملایم
راه رفتن با گام های سنگین
راه رفتن با نرمش
راه رفتن برای خودنمایی
راه رفتن به طرز مصنوعی
راه رفتن به طور بد
راه رفتن به طور تفریحی
راه رفتن به طور زشت
راه رفتن بی صدا
راه رفتن بی هدف
راه رفتن تند میان دویدن و راه روی معمولی
راه رفتن خوش خوشک
راه رفتن در خواب
راه رفتن راحت
راه رفتن مثل کسی که بار سنگینی حمل کند
راه رفتن مثل مرغابی
راه رفته را بازگشتن
راه رو آبی
راه رو روگذر
راه روکش دار
راه رونده
راه روی
راه روی با زحمت
راه روی در خواب
راه زیر زمینی
راه سازی
راه سر راست
راه سرازیر
راه شیری
راه ضلالت پیمودن
راه فرار
راه فرار از آتش
راه فرعی
راه کار و کاسبی
راه کمربندی
راه کنار رودخانه
راه کنار کانال
راه گذر
راه گریز
راه گز کردن
راه گشا
راه گیر
راه مالرو
راه متقاطع
راه مناسب
راه میان بر
راه نجات
راه ندادن
راه ندادن کارگران هنگام اختلافات کارگر و کارفرما
راه نمی برم
راه نیافتنی
راه نیمدایره
راه و رسم همیشگی
راه و روش
راه ورود
راه ورودی
راه ورودی به خانه مجلل
راه ورودی به کاخ
راه ویژه اسب سواران
راه های هوایی
راه هوایی
راه یابی مجدد
راه یافتن
راه یک نفره
راهاب
راهال
راهب
راهب بندکتین
راهب صدقه گیر
راهب مانند
راهب یسوعی
راهبان
راهبر
راهبری کردن
راهبری کردن با سوت زدن
راهبه
راهبه بندیکتین
راهبه خانه
راهبه معبد وستا
راهپیمایی
راهپیمایی کردن
راهچه
راهچه در شاهراه ها
راهدار
راهدارخانه
راهدان
راهرو
راهرو با تاق ضربی
راهرو بین ردیف صندلی ها
راهرو بین ردیف نیمکت
راهرو در معدن
راهرو سر پوشیده در صومعه
راهرو سر پوشیده در کلیسا
راهرو سقف دار
راهرو مرکزی کلیسا
راهزن
راهزن پیاده
راهزن سواره
راهزنی
راهزنی کردن
راهش
راهگاه
راهن
راهنامه
راهنما
راهنما در کلیسا و کنسرت
راهنما در ماشین
راهنما در موزه ها
راهنما شدن
راهنمای تلفن
راهنمای جدول
راهنمای دستگاه های برش و خراطی
راهنمای کشتی در آبراه ها
راهنمای مسافرت
راهنمای موضوعی در آخر کتاب
راهنمای نقشه
راهنمایی
راهنمایی اخلاقی کردن
راهنمایی غلط
راهنمایی کردن
راهنمایی کردن به درون ساختمان
راهنمایی کردن کشتی در آبراه
راهنمایی مذهبی کردن
‹
1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
11
12
13
›
لغات تصادفی
اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!
tie
sheep
horse
road
fish
bucket
chip
can
leg
ice
skiing
bullet
square
back
board
bush
gold
return