گذشتهی ساده:
flirtedشکل سوم:
flirtedسومشخص مفرد:
flirtsوجه وصفی حال:
flirtingشکل جمع:
flirtsلاس، حرکت تند و سبک، لاس زدن، این سو و آن سو جهیدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He was flirting with the neighbor's wife.
او با زن همسایه لاس میزد.
The two of them flirted for hours.
آن دو، ساعتها با هم لاس زدند.
For a while, the communists flirted with the fascists.
چند صباحی کمونیستها با فاشیستها لاس زدند.
to flirt with an idea
با عقیده یا فکری بازی کردن
The bird was flirting its tail.
پرنده دم خود را میجنباند.
to flirt a fan
بادزن دستی را تکان دادن
Butterflies were flirting among the flowers.
پروانهها در میان گلها به اینسو و آنسو میرفتند.
She dusted the table with one flirt of the cloth.
با یک تکان پارچه میز را گردگیری کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «flirt» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/flirt