صفت تفضیلی:
more livableصفت عالی:
most livable( liveable ) قابل زیستن، قابل معاشرت، قابل زندگی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
This city is no longer livable.
این شهر دیگر به درد زندگی نمیخورد.
a livable house
خانهی قابلزندگی
He found life scarcely livable.
او دریافت که زندگی به آسانی تحملپذیر نیست.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «livable» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/livable