امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Shortchange

ˈʃɔːrtˈt͡ʃeɪndʒ ˈʃɔːtˈt͡ʃeɪndʒ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

کم دادن (پول)، کم تحویل دادن (پول)، فریب دادن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- The shopkeeper shortchanged me, but I didn't notice.
- مغازه‌دار به من کم پول پس داد؛ ولی من متوجه نشدم.
- The band shortchanged its fans by playing for only 30 minutes.
- این گروه تنها با ۳۰ دقیقه نواختن، هواداران خود را فریب داد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد shortchange

  1. verb cheat
    Synonyms:
    bamboozle bilk deceive defraud double-deal dupe finagle fleece flimflam gyp hose mislead rip off rook sandbag scam screw shaft stiff swindle take trick
  1. verb cheat someone of fair share
    Synonyms:
    fleece rip off shortchange shortweight skim off the top sting

ارجاع به لغت shortchange

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «shortchange» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/shortchange

لغات نزدیک shortchange

پیشنهاد بهبود معانی