با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Masculine

ˈmæskjəlɪn ˈmæskjəlɪn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more masculine
  • صفت عالی:

    most masculine

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective C1
(مربوط به) مردان، (صدا، رفتار و غیره) مردانه، مردوار، مردمانند، (زن) مرد‌صفت، مثل مردان

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- She was accompanied by a masculine member of her family.
- یکی از مردانِ قبیله‌اش او را همراهی می‌کرد.
- His mother was a large woman with a masculine voice.
- مادرش زن درشت‌اندامی بود که صدایی مردانه داشت.
adjective
(دستور) مذکر
- the masculine gender
- جنس مذکر
adjective
(دستور) جنس مذکر، کلمه‌ی مذکر، صیغه‌ی مذکر
adjective
(موسیقی) دارای کادانس که با تن موکد پایان می‌یابد
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد masculine

  1. adjective manlike
    Synonyms: adult, ape, beefcake, bold, brave, caveman, courageous, gallant, generative, hairy, hardy, honorable, hunk, jock, macho, male, manful, manly, mannish, muscular, potent, powerful, red-blooded, resolute, robust, stallion, stout-hearted, strapping, strong, stud, tuna, two-fisted, vigorous, virile, well-built
    Antonyms: feminine
  2. noun, adjective manly
    Synonyms: andric, gender, macho, male, manful, mannish, potent, virile
    Antonyms: feminine

ارجاع به لغت masculine

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «masculine» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/masculine

لغات نزدیک masculine

پیشنهاد بهبود معانی