امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Masculine

ˈmæskjəlɪn ˈmæskjəlɪn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more masculine
  • صفت عالی:

    most masculine

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective C1
(مربوط به) مردان، (صدا، رفتار و غیره) مردانه، مردوار، مردمانند، (زن) مرد‌صفت، مثل مردان

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- She was accompanied by a masculine member of her family.
- یکی از مردانِ قبیله‌اش او را همراهی می‌کرد.
- His mother was a large woman with a masculine voice.
- مادرش زن درشت‌اندامی بود که صدایی مردانه داشت.
adjective
(دستور) مذکر
- the masculine gender
- جنس مذکر
adjective
(دستور) جنس مذکر، کلمه‌ی مذکر، صیغه‌ی مذکر
adjective
(موسیقی) دارای کادانس که با تن موکد پایان می‌یابد
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد masculine

  1. adjective manlike
    Synonyms:
    adult ape beefcake bold brave caveman courageous gallant generative hairy hardy honorable hunk jock macho male manful manly mannish muscular potent powerful red-blooded resolute robust stallion stout-hearted strapping strong stud tuna two-fisted vigorous virile well-built
    Antonyms:
    feminine
  1. noun, adjective manly
    Synonyms:
    andric gender macho male manful mannish potent virile
    Antonyms:
    feminine

ارجاع به لغت masculine

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «masculine» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/masculine

لغات نزدیک masculine

پیشنهاد بهبود معانی