امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Rummy

ˈrʌmi ˈrʌmi
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun adjective
عجیب، مست لایعقل، بازی ورق رامی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد rummy

  1. noun A person who is habitually drunk
    Synonyms:
    drunkard drunk sot inebriate tippler boozehound boozer lush soak souse sponge stiff wino
  1. adjective Deviating from the customary
    Synonyms:
    curious odd peculiar queer singular rum bizarre cranky eccentric erratic freakish idiosyncratic outlandish quaint quirky funny strange unnatural unusual weird kooky screwball
  1. noun A card game based on collecting sets and sequences; the winner is the first to meld all their cards
    Synonyms:
    rum

ارجاع به لغت rummy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «rummy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/rummy

لغات نزدیک rummy

پیشنهاد بهبود معانی