با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Rummy

ˈrʌmi ˈrʌmi
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun adjective
عجیب، مست لایعقل، بازی ورق رامی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد rummy

  1. noun A person who is habitually drunk
    Synonyms: drunkard, drunk, sot, inebriate, tippler, boozehound, boozer, lush, soak, souse, sponge, stiff, wino
  2. adjective Deviating from the customary
    Synonyms: curious, odd, peculiar, queer, singular, rum, bizarre, cranky, eccentric, erratic, freakish, idiosyncratic, outlandish, quaint, quirky, funny, strange, unnatural, unusual, weird, kooky, screwball
  3. noun A card game based on collecting sets and sequences; the winner is the first to meld all their cards
    Synonyms: rum

ارجاع به لغت rummy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «rummy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/rummy

لغات نزدیک rummy

پیشنهاد بهبود معانی