جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.
۵۰٪ تخفیف دانشجویی برای اشتراک هوش مصنوعی تا پایان تیر 🧑🏻🎓
خرید اشتراک
فهرست
فهرست
ورود یا ثبتنام
دیکشنری
مترجم
AI
نرمافزارها
نرمافزار اندروید
مشاهده
نرمافزار آیاواس
مشاهده
افزونهی کروم
مشاهده
تماس با ما
دربارهی ما
خرید اشتراک
وبلاگ
لغات من
الف
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
لیست الفبای فارسی: حرف "ج"
ج
جا
جا انداختن
جا انداختن استخوان
جا انگشتی
جا برای ایستادن
جا برای پاها
جا برای نشاندن داشتن
جا برای نشستن
جا به جا شدن استخوان و مفصل
جا به جا کردن
جا پاکتی
جا پرکن
جا تعیین کردن
جا چراغی
جا خالی دادن
جا خالی کردن
جا خوردن
جا خوردن از ترس
جا خورده کردن
جا دادن
جا دادن با اشکال
جا دادن به ارتشیان
جا دادن به نظامیان
جا دادن درکشتی و ترن
جا دادن موقتی
جا دارد که
جا داشتن
جا داشتن برای
جا دکمه
جا رختی
جا رزرو کردن
جا زدن
جا زدن خود
جا زغالی
جا سوزنی
جا صابونی
جا قایل شدن
جا کاغذی
جا کردن
جا گذاردن
جا گذاشتن
جا گرفتن
جا گرفتن به راحتی
جا لباسی
جا نخوردنی
جا نماز آبکش
جا ی مقدس
جا-
جاافتادگی
جاافتادن
جاافتاده
جاافتاده شدن
جااندازی
جاانگشتی دارکردن کتاب
جاانگشتی در ساز بادی
جابر
جابرانه
جابه جا
جابه جا شدن
جابه جا شدن به آسانی
جابه جا شدن جزئی
جابه جا شدن مهره های گردن
جابه جا کردن
جابه جا کردن جزئی
جابه جا کردن قشون
جابه جاشدگی
جابه جاشدنی
جابه جاشده
جابه جانشدنی
جابه جایی
جاپا
جاپایی
جاپویی
جاجم
جاجم از نخ پرزدار و مخملی
جاجیم
جاخالی
جاخالی دادن
جاخالی کردن
جادار
جاداری
جادست
جادستی
جادو
جادو جنبل
جادو کردن
جادو کننده
جادوگر
جادوگر و حکیم قبیله
جادوگرانه
جادوگری
جادوگری کردن
جادوی افریقایی
جادوی سفید
جادویی
جاده
جاده آسفالته
جاده اختصاصی
جاده خاکی
جاده خاکی و فرعی
جاده راست
جاده صاف کن
جاده صاف کن بخاری
جاده عوارض دار
جاده کمربندی
جاده مالرو
جاده مجاز برای همگان
جاده وصل کننده
جاذب
جاذب آبگونه ها
جاذبه
جاذبه جنسی
جاذبه جنسی متقابل
جاذبه دار
جاذبه سنج
جاذبه شعریه
جاذبه متقابل
جاذبیت
جار
جار زدن
جار و جنجال
جارچی
جارزدن برای فروش کالا
جارزن
جارو
جارو شده
جارو کردن
جارو کش
جارو کننده
جاروب
جاروبچه
جاروبرقی
جاروبرقی زدن
جاروبک زنی
جاروبک سیمی
جاروبک مانند
جاروبکی
جاروکشی
جاروی فرش پاک کن
جاری
جاری بودن
جاری شدن
جاری شدن به آسانی
جاری شدن به بیرون
جاری شدن تدریجی
جاری شونده
جاری کردن
جاری کردن به بیرون
جاز
جاز مانند
جاز مانند کردن
جازدن اثر دیگران بنام خود
جازده
جازم
جاسازی
جاسازی شده
جاسوس
جاسوس دو جانبه
جاسوس فرستادن
جاسوس وار
جاسوس وارانه
جاسوسان
جاسوسی
جاسوسی کردن
جاسویچی
جاسیگاری
جاش
جاشدان
جاشمعی
جاشناخت
جاشو
جاشویان
جاظرفی
جاعل
جاعل هویت
جاکارتا
جاکتابی
جاکش
جاکشی
جاکشی کردن
جاکلیدی
جاگیر
جاگیری
جالب
جالب اینکه
جالب بودن
جالب توجه
جالشی
جالوت
جاله
جالیز
جالینوس
جالینوسی
جام
جام انداز
جام اندازی
جام باده
جام پایه دار
جام پیروزی
جام جهانی
جام سان
جام شراب
جام شراب دارای چند دسته
جام شراب دارای دو دسته
جام شراب مقدس
جام شیشه
جام کوچک برای خوردن براندی
جام گرفتن
جام گل
جام مقدس
جامائیکا
جامد
جامد بودن
جامد شدگی
جامد شدن
جامد کردن
جامدادی
جامع
جامع الاطراف
جامع الشرایط
جامع بودن
جامع و کامل
جامعه
جامعه اروپا
جامعه جنبا
جامعه رایزنان
جامعه رنجور
جامعه زده
جامعه ستیز
جامعه شناس
جامعه شناسی
جامعه شناسی زبان
جامعه کشورهای اروپایی
جامعه گرای
جامعه گرایی
جامعه ملل
جامعیت
جامه
جامه ارغوانی
جامه از خز سیل
جامه بافتنی
جامه بافته
جامه بالماسکه
جامه بخر و بپوش
جامه بدل پوشیدن
جامه بر
جامه برتن کردن
جامه برونی
جامه بلند و گشاد
جامه بلند و گشاد کشیشان
جامه بیگاری
جامه پر آذین
جامه پرداز
جامه پشمی
جامه پشمینه
جامه پوشاندن
جامه پوشی
جامه پوشیدن
جامه پوشیده
جامه پیش دوخته
جامه تنگ زنانه
جامه حرفه بخصوص
جامه خواب
جامه خوب پوشاندن
جامه دار
جامه دار کردن
جامه دان
جامه دان کیسه ای
جامه دان ها
جامه دستباف
جامه دوخته آماده
جامه رسمی
جامه رسمی زنانه
جامه رسمی صبحگاهی
جامه رسمی نظامی
جامه زرهی
جامه ساخته شده از فلانل
جامه سفید و بلند کشیش
جامه سیاه
جامه عرقگیر
جامه عزا
جامه عمل پوشاندن
جامه فاخر
جامه فاخر پوشیدن
جامه فروش
جامه کتانی
جامه کشباف
جامه کندن از
جامه گر
جامه گشاد
جامه مبدل پوشیدن
جامه مستعمل اهدایی
جامه نامرغوب ولی خوش ظاهر
جامه نما
جامه نمایی کردن
جامه و مخلفات آن
جامه و نشان های ویژه هر هنگ
جامه واگردان
جامه ورزش
‹
1
2
3
4
5
6
7
8
9
›
لغات تصادفی
اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!
sensory information
family communication
lifesaving
paintbrush
toe ring
maquette
mill around
mill about
self-absorbed
quick-drying
barberry
buttoned-up
flex
boomer
scissor
شریک جرم
سیزدهم
سبد
خوش هیکلی
لوبیاچیتی
متعهد
برجسته
اتاق عمل
توضیح
آتشنشانی
طراحی
حمام کردن
اسلحه
سرو
بابا