با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Assumptive

əˈsʌmptɪv əˈsʌmptɪv
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

فرضی، فرض مسلم‌شده، مغرور، متکبر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد assumptive

  1. adjective Based on probability or presumption
    Synonyms: likely, presumable, presumptive, probable, prospective
  2. adjective Rude and disrespectful
    Synonyms: assuming, presumptuous, audacious, bold, boldfaced, brash, brazen, cheeky, contumelious, familiar, forward, impertinent, impudent, insolent, malapert, nervy, overconfident, pert, presuming, pushy, sassy, saucy, smart, brassy, flip, fresh, smart-alecky, snippety, snippy, uppish, uppity, wise

ارجاع به لغت assumptive

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «assumptive» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/assumptive

لغات نزدیک assumptive

پیشنهاد بهبود معانی