آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۲ آذر ۱۴۰۲

    Country

    ˈkʌntri ˈkʌntri

    شکل جمع:

    countries

    صفت تفضیلی:

    more country

    صفت عالی:

    most country

    معنی country | جمله با country

    noun A1

    کشور، دیار،

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی مقدماتی

    مشاهده

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

    Iran is a large country.

    ایران کشور پهناوری است.

    the people of different countries

    مردم کشورهای گوناگون

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    We love our country.

    ما میهن خویش را دوست داریم.

    Seventy percent of the country voted for him.

    هفتاد درصد مردم به او رأی دادند.

    The country was stunned.

    شهروندان شگفت زده شدند.

    mountainous country

    سرزمین کوهستانی

    wooded country

    سرزمین پوشیده از درخت (جنگلی)

    He spends most of the year in the country.

    او بیشتر سال را در ییلاق سپری می‌کند.

    We walked across country.

    ما در دشت و صحرا پیاده‌روی کردیم.

    country schools

    آموزشگاه‌های روستایی

    a country boy

    پسر دهاتی

    country life in comparison with city life

    زندگی برون شهری در مقایسه با زندگی شهری

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد country

    1. adjective rural, pastoral
      Synonyms:
      rustic provincial agrarian uncultured unsophisticated unrefined countrified pastoral bucolic arcadian campestral agrestic outland out-country homey georgic
      Antonyms:
      urban city metropolitan
    1. noun political territory; nation
      Synonyms:
      nation land state people community society region public homeland realm citizenry inhabitants voters citizens electors populace commonwealth soil constituents kingdom terrain polity native land patria grass roots sovereign state
    1. noun rural area; area away from city
      Synonyms:
      countryside farmland farms woods forests outdoors rural area province wilderness green belt back country woodslands bush sticks hinterland boondocks cow country wide open space backwoods boonies middle of nowhere up country wilds outback
      Antonyms:
      city urbanity metropolis

    Collocations

    country house

    (در روستا) خانه‌ی اربابی، خانه‌ی بزرگ

    Idioms

    country seat

    (قدیمی) خانه‌ی بزرگ روستایی (دارای مزارع بزرگ در اطرافش)

    go to the country

    (انگلیس) پارلمان را منحل و انتخابات تازه را اعلام کردن

    line of country

    (انگلیس - عامیانه) رشته‌ای که شخص در آن خبره است، تخصص

    سوال‌های رایج country

    شکل جمع country چی میشه؟

    شکل جمع country در زبان انگلیسی countries است.

    صفت تفضیلی country چی میشه؟

    صفت تفضیلی country در زبان انگلیسی more country است.

    صفت عالی country چی میشه؟

    صفت عالی country در زبان انگلیسی most country است.

    ارجاع به لغت country

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «country» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/country

    لغات نزدیک country

    • - countless
    • - countrified
    • - country
    • - country and western
    • - country club
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    scopolamine hysteric hysterics organic thematic think twice thirster thought-provoking thoughtfulness through throw a tantrum throw in the towel hospitality huge effect hugo فانوس‌ماهی زمردماهی شش‌ماهی لای‌ماهی صحنه‌آرایی صحه صداع صدمه مصدوم ضخیم ضخامت طرز تلفظ مرغوبیت راغب
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.