آیکن بنر

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

مشاهده
آخرین به‌روزرسانی:

Bespatter

bɪˈspætʌr bɪˈspætə

معنی bespatter | جمله با bespatter

verb - transitive

سرتاپا کثیف کردن، (با ترشح) به اطراف پاشیدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

A passing car bespattered me.

ماشینی که رد می‌شد، به من گل پاشید.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد bespatter

  1. verb to mark or soil with spots
  1. verb to hurl or scatter liquid upon

ارجاع به لغت bespatter

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bespatter» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bespatter

لغات نزدیک bespatter

پیشنهاد بهبود معانی