آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ آذر ۱۴۰۲

    Mention

    ˈmenʃn ˈmenʃn

    گذشته‌ی ساده:

    mentioned

    شکل سوم:

    mentioned

    سوم‌شخص مفرد:

    mentions

    وجه وصفی حال:

    mentioning

    شکل جمع:

    mentions

    معنی mention | جمله با mention

    noun B1

    ذکر، اشاره، تذکر، یادآوری

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی متوسط

    مشاهده

    Honorable mention went to three Canadian poets.

    از سه شاعر کانادایی با افتخار نام‌بری شد.

    The least mention of her husband's name upset her.

    کمترین اشاره به نام شوهرش او را دل‌آزرده می‌کرد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    His distinguished services earned him a mention.

    خدمات برجسته‌ی او موجب تجلیل از وی شد.

    verb - transitive

    نام بردن، ذکر کردن، اشاره کردن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری

    His name was mentioned several times as the probable winner of the elections.

    نام او چندین‌بار به‌عنوان برنده‌ی احتمالی انتخابات ذکر شد.

    Money was not mentioned.

    حرفی از پول به میان نیامد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    Did he mention me too?

    آیا از من هم نام برد؟

    It was a waste of time, not to mention money.

    صرف‌نظر از پول، اتلاف وقت هم بود.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد mention

    1. noun referral, observation
      Synonyms:
      reference note notice comment remark acknowledgment indication citation notification recognition naming allusion utterance specifying footnote tribute
      Antonyms:
      silence quiet
    1. verb refer to
      Synonyms:
      cite name speak of discuss report state tell point out indicate reveal introduce divulge disclose impart communicate suggest acknowledge specify designate notice observe recount detail allude to hint at intimate bring up touch on quote advert make known declare call attention to adduce enumerate infer instance throw out broach

    Collocations

    make mention of

    (مختصراً) گفتن، اشاره کردن، ذکرکردن

    Idioms

    not to mention

    چه رسد به، حتی اگر ... را ذکر نکنیم، صرف‌نظر از

    سوال‌های رایج mention

    گذشته‌ی ساده mention چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده mention در زبان انگلیسی mentioned است.

    شکل سوم mention چی میشه؟

    شکل سوم mention در زبان انگلیسی mentioned است.

    شکل جمع mention چی میشه؟

    شکل جمع mention در زبان انگلیسی mentions است.

    وجه وصفی حال mention چی میشه؟

    وجه وصفی حال mention در زبان انگلیسی mentioning است.

    سوم‌شخص مفرد mention چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد mention در زبان انگلیسی mentions است.

    ارجاع به لغت mention

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «mention» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/mention

    لغات نزدیک mention

    • - menthol
    • - mentholated
    • - mention
    • - mentioner
    • - mentor
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    scopolamine hysteric hysterics organic thematic think twice thirster thought-provoking thoughtfulness through throw a tantrum throw in the towel hospitality huge effect hugo فانوس‌ماهی زمردماهی شش‌ماهی لای‌ماهی صحنه‌آرایی صحه صداع صدمه مصدوم ضخیم ضخامت طرز تلفظ مرغوبیت راغب
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.