آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۴ مرداد ۱۴۰۴

    Turn Up

    ˈtɝːn.ʌp ˈtɜːn.ʌp

    گذشته‌ی ساده:

    turned up

    شکل سوم:

    turned up

    سوم‌شخص مفرد:

    turns up

    وجه وصفی حال:

    turning up

    شکل جمع:

    turn-ups

    توضیحات:

    شکل نوشتاری این لغت در حالت اسم (noun): turn-up

    معنی turn up | جمله با turn up

    phrasal verb informal B2

    آمدن، رسیدن، حاضر شدن در جایی، پیدا شدن در جایی (معمولاً به‌صورت غیرمنتظره و بی‌برنامه)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی مقدماتی

    مشاهده

    We had a party, but only a few people turned up.

    ما مهمانی داشتیم، اما فقط چند نفر آمدند.

    He didn't turn up for work yesterday.

    او دیروز سر کار حاضر نشد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    He always turns up when you least expect him.

    او همیشه زمانی که اصلاً انتظارش را نداری پیدایش می‌شود.

    What time did they finally turn up?

    آن‌ها بالاخره ساعت چند رسیدند؟

    phrasal verb informal

    پیش آمدن، پیدا شدن (فرصت یا موقعیت بهتر، معمولاً به‌صورت غیرمنتظره و بی‌برنامه)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار اندروید فست دیکشنری

    I was about to give up searching for a flat, then a perfect place turned up.

    داشتم از جستجوی آپارتمان ناامید می‌شدم که جایی عالی پیدا شد.

    Don't worry about finding a job; something suitable will turn up soon.

    نگران پیدا کردن کار نباش؛ یه چیز مناسب به‌زودی پیدا میشه.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    She was starting to lose hope, but then an unexpected opportunity turned up.

    داشت امیدش را از دست می‌داد، اما بعد فرصتی غیرمنتظره پیش آمد.

    We waited for hours, hoping that a chance to speak with him would turn up.

    ساعت‌ها منتظر ماندیم، به امید اینکه فرصتی برای صحبت با او پیش بیاید.

    phrasal verb

    پیدا شدن چیزی (معمولاً به‌صورت غیرمنتظره)

    She was surprised when her old diary turned up in the attic.

    او وقتی دفترخاطرات قدیمی‌اش در اتاق زیرشیروانی پیدا شد، شگفت‌زده شد.

    My lost keys finally turned up under the sofa cushion.

    کلیدهای گمشده‌ام بالاخره زیر کوسن مبل پیدا شدند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    Don't worry about the missing document; it will probably turn up.

    نگران سند گمشده نباش؛ احتمالاً پیدا خواهد شد.

    phrasal verb

    دولا کردن، بالا زدن، کوتاه کردن (تا زدن و سپس دوختن لباس)

    She decided to turn up the sleeves of her shirt because it was getting warm.

    او تصمیم گرفت آستین‌های پیراهنش را بالا بزند چون هوا داشت گرم می‌شد.

    The tailor will turn up the curtains to the correct length.

    خیاط پرده‌ها را تا اندازه‌ی درست کوتاه خواهد کرد.

    phrasal verb informal

    فهمیدن، کشف کردن، پیدا کردن اطلاعات (معمولاً بعداز گشتن زیاد)

    They turned up some interesting facts during their investigation.

    آن‌ها در طول تحقیقات خود حقایق جالبی را کشف کردند.

    We need to turn up more information about the suspect's past.

    ما باید اطلاعات بیشتری در مورد گذشته مظنون پیدا کنیم.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The researchers are trying to turn up a solution to the problem.

    محققان در تلاش هستند تا راه‌حلی برای این مشکل پیدا کنند.

    phrasal verb

    زیاد کردن، بلند کردن (جریان یا صدای چیزی)

    I need to turn up the brightness on my phone screen; I can't see it in the sunlight.

    باید روشنایی صفحه گوشی را زیاد کنم؛ نمیتوانم زیر نور آفتاب ببینمش.

    The DJ turned up the music, and the crowd started dancing.

    دی‌جی صدای موسیقی را زیاد کرد و جمعیت شروع به رقصیدن کردند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    Could you please turn up the heat? It's getting chilly in here.

    می‌شه لطفاً شعله‌ی بخاری رو زیاد کنی؟ اینجا داره سرد میشه.

    noun countable

    انگلیسی بریتانیایی دمپای شلوار

    در انگلیسی آمریکایی از cuff استفاده می‌شود.

    The tailor carefully pressed the turn-ups on the new suit.

    خیاط بادقت دمپاهای کت و شلوار جدید را اتو کرد.

    He adjusted the turn-ups so they sat perfectly above his shoes.

    او دمپاها را طوری تنظیم کرد که کاملاً بالای کفش‌هایش قرار بگیرند.

    noun singular informal

    انگلیسی بریتانیایی اتفاق غیرمنتظره، اتفاق بی‌برنامه

    The team's victory, after a string of losses, was quite a turn-up.

    پیروزی تیم، پس از یک سری باخت، کاملاً غیرمنتظره بود.

    The sudden resignation of the CEO was a real turn-up.

    استعفای ناگهانی مدیرعامل واقعاً غیرمنتظره بود.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد turn up

    1. verb come, arrive
      Synonyms:
      arrive show up get in enter reach get appear attend show come in make an appearance pop in materialize blow in roll in weigh in punch in put in an appearance
      Antonyms:
      go leave abandon
    1. verb discover or be discovered
      Synonyms:
      find discover learn see meet encounter spot detect catch expose reveal uncover disclose dig up unearth track down track hit upon come across come to pass transpire become known be found come to light pop up crop up bring to light espy descry
      Antonyms:
      miss lose

    Idioms

    turn up one's nose at

    اه و پیف کردن، دماغ خود را سربالا گرفتن، تکبر داشتن

    سوال‌های رایج turn up

    شکل جمع turn up چی میشه؟

    شکل جمع turn up در زبان انگلیسی turn-ups است.

    ارجاع به لغت turn up

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «turn up» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/turn-up

    لغات نزدیک turn up

    • - turn to account
    • - turn turtle
    • - turn up
    • - turn up one's nose at
    • - turn upside down
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    conversationalist copilot cornerstone cornstarch eid al-adha eleventh eliot elude emergence emergent empathetic empowerment ethics evan even-tempered پرورش ایاب و ذهاب راسخ رسوخ رشک رشک بردن رعیت رفعت روزن رهگذر زادبوم زرتشت زرشک زرشکی ساروج
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.