گذشتهی ساده:
interestedشکل سوم:
interestedسومشخص مفرد:
interestsوجه وصفی حال:
interestingشکل جمع:
interestsبهره، تنزیل، سود، حق، ادعا، هده، سهم قانونی، نفع (منافع)، مصلحت
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
He has a half interest in this restaurant.
او صاحب نصف این رستوران است (سهم او نصف این رستوران است).
Each country must look after its own interests.
هر کشوری باید مواظب منافع خودش باشد.
Interest rates are going up.
نرخ بهره دارد بالا میرود.
an interest free loan
وام بیبهره، قرضالحسنه
They offered to buy my interest in the company.
آنها پیشنهاد کردند که سهم مرا در شرکت بخرند.
an interest of ten percent
بهرهی ده درصد
banking interests
صاحبان بانکها
bank interest
بهرهی بانکی
compound(ed) interest
بهرهی مرکب، ربح مرکب
He has engaged a lawyer to look after his interests.
او برای حفظ منافع خود وکیل گرفته است.
What is your interest in this affair?
ادعای شما در این قضیه چیست؟
دلبستگی، علاقه، تمایل، گرایش، خواهانی، رغبت، دیدگیری، توجه، کشش، جذبه
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
his interest in music
علاقهی او به موسیقی
books of interest to children
کتابهای مورد علاقهی کودکان
his interest in the welfare of his children
دلبستگی او به سعادت فرزندانش
That picture drew my interest.
آن تصویر توجه مرا جلب کرد.
full of interest for me
پراز کشش برای من
Coloring adds interests to the painting.
رنگآمیزی نقاشی را جالبتر میکند.
our common interests
علایق مشترک ما
the academic interests of a scholar
علایق علمی یک دانشمند
After retirement his only interest was flower gardening.
پس از بازنشستگی یگانه دلبستگی او گلکاری بود.
He has business interests all over the world.
او در تمام دنیا علایق بازرگانی دارد.
America's interests in Europe
علایق (یا منافع) آمریکا در اروپا
He has the interest of his nation at heart.
او بهروزی ملت خود را در قلب دارد.
the steel interests
گردنکلفتهای (صنعت) پولادسازی
He has interest with the boss.
او نزد رئیس خرش میرود.
a question of great political interest
موضوع واجد اهمیت سیاسی زیاد
a matter of little interest
موضوعی کماهمیت
to repay kindness with interest
لطف کسی را با محبت بیشتر پس دادن
Can I interest you in a cup of tea?
چای میل دارید؟، چای چطور؟
His offer interested me.
پیشنهاد او توجه مرا جلب کرد.
After retirement, he interested himself in stamp collecting.
پس از بازنشستگی خود را با گردآوری تمبر سرگرم کرد.
it may interest you to know that...
ممکن است بخواهید بدانید که ...
in the interest of world peace
به خاطر صلح جهانی
علاقهمند کردن، دلبسته کردن، ذینفع کردن، بر سر میل آوردن
Are you interested?
دلت میخواهد؟، میل داری؟
Are you interested in learning English?
علاقه به یادگیری انگلیسی داری؟
Modern Western music does not interest her.
موسیقی امروزی غربی مورد علاقهی او نیست.
feel (or have or show, or express) interest in something (or someone)
نسبت به چیزی (یا کسی) احساس علاقه کردن (یا علاقه داشتن یا نشان دادن یا بیان کردن)
کمعلاقه شدن نسبت به
take interest in (something or someone)
به (چیزی یا کسی) دلبستگی یا توجه داشتن
به خاطر
به واسطهی (یا بهخاطر) علاقه یا دلبستگی به چیزی
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «interest» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/interest