آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Phrasal verbs
    • Collocations
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۲ آذر ۱۴۰۴

    Plan

    plæn plæn

    گذشته‌ی ساده:

    planned

    شکل سوم:

    planned

    سوم‌شخص مفرد:

    plans

    وجه وصفی حال:

    planning

    شکل جمع:

    plans

    معنی plan | جمله با plan

    noun countable A2

    برنامه، طرح، نقشه، تدبیر، اندیشه، خیال

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی متوسط

    مشاهده

    our vacation plans in Kerman

    برنامه‌ی تعطیلات ما در کرمان

    plan of action

    برنامه‌ی اجرایی

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    their secret plan to build an atomic bomb

    طرح سری آن‌ها برای ساختن بمب اتم

    the government's new plan for reducing inflation

    برنامه‌ی جدید دولت برای کاستن تورم

    the floor plan of the building

    نقشه‌ی کف ساختمان

    One cannot build without a plan.

    بدون نقشه نمی‌شود ساختمان ساخت.

    verb - transitive verb - intransitive

    طرح ریختن، نقشه کشیدن، طراحی کردن، قصد کردن، ترتیب انجام کاری را دادن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    هوش مصنوعی فست دیکشنری

    the plans of the new machinery

    نقشه‌های ماشین‌آلات جدید

    The enemy planned its attack carefully.

    دشمن حمله‌ی خود را بادقت طرح‌ریزی کرد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    the architect who planned this building

    معماری که نقشه‌ی این ساختمان را کشید

    He planned and carried out the project single-handedly.

    به‌ تنهایی طرح را برنامه‌ریزی و اجرا کرد.

    Where do you plan to go tomorrow?

    فردا در نظر داری کجا بروی؟

    When do you plan to get married?

    کی قصد ازدواج داری؟

    He plans to send his son to France.

    قصد دارد پسرش را به فرانسه بفرستد.

    He has planned the reception for the ambassadors.

    او ترتیب مهمانی برای سفرا را داده است.

    prefix

    (-plan) صاف، هموار، تخت (پیش از واکه می‌آید)

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد plan

    1. noun scheme, design, way of doing things
      Synonyms:
      idea system method design arrangement way of doing things procedure proposal suggestion intention purpose project outline program plot device treatment strategy course of action policy platform picture meaning orderliness means disposition ground plan pattern big picture scenario expedient game plan tactic aim proposition projection contrivance trick intent undertaking gimmick machination deal angle animus
    1. noun written description; diagram
      Synonyms:
      drawing sketch map illustration representation chart diagram blueprint layout delineation form draft rough draft view agenda agendum prospectus projection road map scale drawing time line
    1. verb think out; prepare in advance
      Synonyms:
      arrange design devise form organize prepare craft invent contrive formulate project shape plot sketch engineer hatch frame outline draft calculate map cook up work out figure out set out blueprint concoct contemplate brainstorm intrigue scheme trace fix to ready represent block out quarterback figure on make arrangements line up lay in provisions bargain for steer rough in meditate conspire
      Antonyms:
      ignore neglect forget
    1. verb intend, mean
      Synonyms:
      mean propose design aim purpose mind contemplate envisage foresee reckon on count on have every intention bargain for

    Phrasal verbs

    plan for something

    ترتیب کاری را دادن، برای انجام کاری آماده شدن، نقشه‌ی چیزی را ریختن

    plan something out

    جزئیات چیزی را در نظر گرفتن و از پیش نقشه کشیدن

    Collocations

    according to plan

    طبق نقشه، طبق برنامه، به‌طور حساب‌شده

    لغات هم‌خانواده plan

    • noun
      plan, planner, planning
    • adjective
      planned
    • verb - transitive
      plan

    سوال‌های رایج plan

    معنی plan به فارسی چی می‌شه؟

    کلمه‌ی «plan» در زبان فارسی به «برنامه» یا «طرح» ترجمه می‌شود.

    برنامه، واژه‌ای آشنا و پرکاربرد در زندگی روزمره، محیط‌های کاری، آموزش، مدیریت و حتی در تصمیم‌گیری‌های فردی است. در تعریف کلی، «برنامه» مجموعه‌ای از اهداف، مراحل، منابع و زمان‌بندی‌های مشخص است که برای دستیابی به یک نتیجه‌ی مطلوب تنظیم می‌شود. هدف از برنامه‌ریزی، ایجاد نظم، کاهش سردرگمی، افزایش بهره‌وری و حرکت هدفمند در مسیر مشخص است.

    در زندگی شخصی، داشتن برنامه نشانه‌ی بلوغ فکری و خودمدیریتی است. فردی که برای روز، هفته یا حتی سال آینده‌ی خود برنامه دارد، بهتر می‌تواند زمانش را مدیریت کند، اولویت‌ها را تشخیص دهد و انرژی خود را در مسیر درست به‌کار بگیرد. برنامه‌ریزی شخصی می‌تواند شامل تنظیم ساعات مطالعه، برنامه‌ی ورزشی، بودجه‌بندی مالی یا حتی تعیین اهداف بلندمدت مانند مهاجرت، تحصیل یا تغییر شغل باشد.

    در محیط‌های حرفه‌ای، برنامه‌ریزی نقش ستون فقرات هر پروژه یا سازمان را ایفا می‌کند. در این زمینه، «طرح» یا «برنامه» می‌تواند به یک نقشه‌ی اجرایی دقیق اطلاق شود که طی آن تیم‌ها، بودجه، زمان‌بندی‌ها، منابع انسانی و فناوری در کنار هم قرار می‌گیرند تا یک هدف سازمانی محقق شود. موفقیت یا شکست بسیاری از پروژه‌ها، وابسته به کیفیت برنامه‌ریزی و توانایی تیم در اجرای مؤثر آن است.

    در آموزش و پرورش، «برنامه‌ی درسی» یا «طرح درس» نشان می‌دهد که چه موضوعاتی، با چه ترتیبی و در چه زمانی باید به دانش‌آموز یا دانشجو ارائه شود. این نوع برنامه‌ریزی به معلمان کمک می‌کند تا با انسجام و هدف‌مندی آموزش دهند و از منابع آموزشی به‌شکل مؤثرتری بهره ببرند. همچنین، وجود برنامه‌های مدون به دانش‌آموزان این امکان را می‌دهد که با دیدی روشن‌تر مسیر یادگیری خود را دنبال کنند.

    در ابعاد کلان‌تر، دولت‌ها و نهادهای ملی نیز برای توسعه‌ی اقتصادی، اجتماعی و زیربنایی کشورها برنامه‌ریزی می‌کنند. «برنامه‌های توسعه»، «طرح‌های راهبردی» و «چشم‌اندازهای ملی» نمونه‌هایی از برنامه‌ریزی در سطح کلان‌اند که آینده‌ی یک جامعه را ترسیم و جهت‌دهی می‌کنند. در این سطح، برنامه‌ریزی نه‌تنها نیازمند داده‌های دقیق و تحلیل‌های کارشناسی است، بلکه باید انعطاف‌پذیر، جامع و منطبق بر شرایط متغیر باشد.

    «برنامه» تنها یک سند یا نقشه نیست؛ بلکه نمایانگر یک شیوه‌ی اندیشیدن و تصمیم‌گیری آگاهانه است. برنامه‌ریزی یعنی نگاه به آینده، تعیین مسیر، و آمادگی برای مواجهه با چالش‌ها. چه در زندگی فردی و چه در ساختارهای جمعی، نداشتن برنامه به‌معنای رها شدن در جریان اتفاقات است؛ اما داشتن برنامه، هرچند ساده، می‌تواند کنترل زندگی و تحقق اهداف را ممکن سازد.

    گذشته‌ی ساده plan چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده plan در زبان انگلیسی planned است.

    شکل سوم plan چی میشه؟

    شکل سوم plan در زبان انگلیسی planned است.

    شکل جمع plan چی میشه؟

    شکل جمع plan در زبان انگلیسی plans است.

    وجه وصفی حال plan چی میشه؟

    وجه وصفی حال plan در زبان انگلیسی planning است.

    سوم‌شخص مفرد plan چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد plan در زبان انگلیسی plans است.

    ارجاع به لغت plan

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «plan» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/plan

    لغات نزدیک plan

    • - plait
    • - plaiting
    • - plan
    • - plan for something
    • - plan on
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    scopolamine hysteric hysterics organic thematic think twice thirster thought-provoking thoughtfulness through throw a tantrum throw in the towel hospitality huge effect hugo فانوس‌ماهی زمردماهی شش‌ماهی لای‌ماهی صحنه‌آرایی صحه صداع صدمه مصدوم ضخیم ضخامت طرز تلفظ مرغوبیت راغب
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.